روزای سرد

ساخت وبلاگ

گفته بودی شاید مثل روزای قبل نشه،گفته بودی همین این حرفا رو تکرار نکنم...نمیدونم شاید تو خبر داشتی و من بی خبر بودم...هرم نفس هات دلتنگی ها رو بوجود آورده ...نمیدونم فقط بی نهایت سردرگم این روزهام و بی نهایت از حال خودم دگرگونم و اذیت میشم و نمیخواد این روزها به شکل عادی خودش برگرده...

نمیدونم ...فقط امیدوارم بهتر بشه این روزا

روزای سرد...
ما را در سایت روزای سرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zariii92 بازدید : 145 تاريخ : چهارشنبه 22 تير 1401 ساعت: 22:11

وقتی چشمم رو باز میکنم به روز و شبش فکر نمیکنم فقط،فکرها به تندی در ذهنم حمله ور میشن و نمیتونم آروم باشم...چند سال هست که آرامش ندارم؟چند سال هست که آرامش صلب شده و بی قراری های فکری حمله ور میشن؟چند سال هست که تمام وجودم ترس و لرز های فردا شده؟نمیدونم...اینقدر در سردر گمی های امروز و دیروزها دست و پا زدم که هیچ چیز جای خودش را نمیگیرد.نمیدونم ...حالم سبکی رو به مرگ رو داره.نمیدونم شاید مرگ هم اینقدر آسون و راحت نباشه که تمام و کمال دارم باهاش دست و پنجه میزنم.وجودم تقلای زندگی کردن داره.وجودم سراسر امید به زیستن داره که بتونم لحظاتش رو با لذت خودم ادامه بدم و تنها امیدم این نباشه که شاید و شاید امیدی بهتر پیش بیاد تا بتونم این امیدها رو بچشم.دوست داشتم تمام لحظه ها رو با میل خودم زندگی کنم.دوست داشتم تمام امید هامو خودم پروبال بدم نه اینکه در زیر خاکستر مدفون شده ی آبرو چال کنم و خاک چندین ساله را رویش بریزم.نمیدونم..همینقدر بی تکلیف و با دستور بیگانگان نشسته ام به تماشای زندگی.بی تکلیف و آرزوهای که هنوز به داشته نشان امیدوارم.شاید یک روز در پی همه ی این واهمه ها امیدی به زیستن با این آرزوها داشته باشم...شاید  روزای سرد...
ما را در سایت روزای سرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zariii92 بازدید : 131 تاريخ : چهارشنبه 22 تير 1401 ساعت: 22:11

این همه حجم دلتنگی و بیهوده زنده لودن در روزها و شبها کلافه م کرده و میکند... روزای سرد...
ما را در سایت روزای سرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zariii92 بازدید : 116 تاريخ : چهارشنبه 22 تير 1401 ساعت: 22:11